دارد باورم می شود که دیگر هیچ وقت آنطور که می خواهم نخواهم بود،
کار عبثی ست روی خودم حساب کردن و برنامه ریزی کردن،
وقتی همیشه آنجایی که می آیی شروع کنی و گامی برمیداری برای آنکه آنطوری باشی که باید باشی،می خواهی سعی کنی طبیعی باشی، یک قدم جلوتر روحیه ی خرابت، ضعفت، به بازی ات می گیرد و دست و پایت را شل می کند،...آن وقت چطور از خودت و از ادامه ی پیش رویت نا امید نباشی و ننشینی و دیگر برای درست شدن اوضاع دست و پا نزنی...
.
.
.
از خودم بیزارم....
آدم برای کسی که از او بیزار است انگشت هم خم نمی کند....
سلام وبلاگ قشنگی دارید اگر مایل به تبادل لینک هستید منو با عنوان (هر روز یک دانلود جدید) لینک کن و بعد در قسمت نظرات وبلاگم آدرس و عنوان وبلاگتو بذار تا منم تو رو لینک کنم
دمت گرم